گاه ناچیزی مرگ - رمان درباره زندگانی محی الدین ابن عربی
مشخصات محصول
- 9789651635045
- ابن عربی
- مولی
پشت جلد این کتاب آمده است
معرفی کتاب گاه ناچیزی مرگ:
کتاب گاه ناچیزیِ مرگ نوشتهٔ محمدحسن علوان و ترجمهٔ امیرحسین الهیاری است و انتشارات مولی آن را منتشر کرده است. این کتابْ زندگی محیالدین ابن عربی، عارف بزرگ است.
گاهِ ناچیزیِ مرگ رمانی تاریخی نوشتهٔ محمدحسن علوان، نویسندهٔ اهل عربستان و برندهٔ بوکر عربی ۲۰۱۷ است.
ابوبکر، محمدبن علی، معروف به ابنِ عربی و مشهور به محییالدین، شیخِ اکبر و ابنِ افلاطون، یکی از عارفان نامی جهان اسلام است. او یکی از پرحاشیهترین و جنجالبرانگیزترین صوفیان در تاریخ عرفان و تصوف است و هر دو دسته شیعه و سنی سعی کردهاند او را به خود منتسب کنند. او نظرات جالبی دربارهٔ عشق، زن و عالم خیال دارد و عشقمحوریاش چه در گفتار و چه در کردار، او را از همهٔ صوفیان عالم متمایز کرده است.
محمدحسن علوان رماننویس جوان عرب، رمان زندگی ابن عربی را در سال ۲۰۱۷ در تورنتوی کانادا نوشت و همان سال هم بهخاطرش برندهٔ بوکر شد. این کتاب نهتنها یک بیوگرافی کامل بلکه روایتی جذاب و دلربا با زبانی روان و شیرین و داستانی کامل و کمنقص است.
کتاب چندین سِفر دارد و ما را یاد کتابهای مقدس میاندازد. در این اثر با دو روایت اصلی روبهرو هستیم. یکی روایت محیالدین عربی از زبان خودش و دیگی روایت دست به دستشدن زندگینامهٔ او یا چهبسا میراث معنوی او که در طی قرون و مراحلی دشوار، از این شهر به آن شهر، از این صوفی به آن خادم و یا سلطان؛ و در نهایت به دست زنی در دوران معاصر میرسد. زنی پنجاهساله که دارد رسالهٔ دکتری خود را دربارهٔ ابن عربی، در رشتهٔ فلسفه مینویسد. زنی که با استادش ازدواج کرده و مسلمان شده و از قضا هیچگاه هم عاشق نشده است.
این رمان تاریخیِ جذاب و لطیف که عشق به خداوند و کائنات در آن موج میزند، شما را به سفری سحرانگیز میبرد که کم از افسانههای هزارویکشب نیست. اگر شروع به خواندن کتاب محمدحسن علوان کنید، در کنار شناخت عارفی بزرگ، دنیایی را تجربه میکنید که پر از دریچههای نو به سوی مفاهیمی مثل عشق، معنویت، پروردگار و زندگی است. در قسمتی از کتاب شمس تبریزی نیز حضور دارد که خواندنش برای خوانندگان فارسیزبان لذتی دیگر دارد.
گاهِ ناچیزیِ مرگ رمانی تاریخی نوشتهٔ محمدحسن علوان، نویسندهٔ اهل عربستان و برندهٔ بوکر عربی ۲۰۱۷ است.
ابوبکر، محمدبن علی، معروف به ابنِ عربی و مشهور به محییالدین، شیخِ اکبر و ابنِ افلاطون، یکی از عارفان نامی جهان اسلام است. او یکی از پرحاشیهترین و جنجالبرانگیزترین صوفیان در تاریخ عرفان و تصوف است و هر دو دسته شیعه و سنی سعی کردهاند او را به خود منتسب کنند. او نظرات جالبی دربارهٔ عشق، زن و عالم خیال دارد و عشقمحوریاش چه در گفتار و چه در کردار، او را از همهٔ صوفیان عالم متمایز کرده است.
محمدحسن علوان رماننویس جوان عرب، رمان زندگی ابن عربی را در سال ۲۰۱۷ در تورنتوی کانادا نوشت و همان سال هم بهخاطرش برندهٔ بوکر شد. این کتاب نهتنها یک بیوگرافی کامل بلکه روایتی جذاب و دلربا با زبانی روان و شیرین و داستانی کامل و کمنقص است.
کتاب چندین سِفر دارد و ما را یاد کتابهای مقدس میاندازد. در این اثر با دو روایت اصلی روبهرو هستیم. یکی روایت محیالدین عربی از زبان خودش و دیگی روایت دست به دستشدن زندگینامهٔ او یا چهبسا میراث معنوی او که در طی قرون و مراحلی دشوار، از این شهر به آن شهر، از این صوفی به آن خادم و یا سلطان؛ و در نهایت به دست زنی در دوران معاصر میرسد. زنی پنجاهساله که دارد رسالهٔ دکتری خود را دربارهٔ ابن عربی، در رشتهٔ فلسفه مینویسد. زنی که با استادش ازدواج کرده و مسلمان شده و از قضا هیچگاه هم عاشق نشده است.
این رمان تاریخیِ جذاب و لطیف که عشق به خداوند و کائنات در آن موج میزند، شما را به سفری سحرانگیز میبرد که کم از افسانههای هزارویکشب نیست. اگر شروع به خواندن کتاب محمدحسن علوان کنید، در کنار شناخت عارفی بزرگ، دنیایی را تجربه میکنید که پر از دریچههای نو به سوی مفاهیمی مثل عشق، معنویت، پروردگار و زندگی است. در قسمتی از کتاب شمس تبریزی نیز حضور دارد که خواندنش برای خوانندگان فارسیزبان لذتی دیگر دارد.
درباره نویسنده کتاب گاه ناچیزی مرگ:
محمد حسن عَلوان (۲۷ اوت ۱۹۷۹) رماننویس عربستانی است. در ریاض زاده شد و در دانشگاه ملک سعود در رشتهٔ سامانه اطلاعاتی مدیریتی تحصیل کرد. سپس در دانشگاه پورتلند در رشتهٔ امبیای ادامه داد، از دانشگاه کارلتون دکترای خود را در سال ۲۰۱۶ گرفت. در سال ۲۰۱۳، برای رمان «سمور»، نامزد جایزهٔ بوکر عربی شد. او در سال ۲۰۱۷ توانست با رمان موت صغیر یا گاهی ناچیزی مرگ جایزهٔ بوکر عربی را تصاحب کند. این کتاب از آثار موفق وی محسوب میشود که رمانی زندگینامهای دربارهٔ محییالدین ابن عربی عارف بزرگ مسلمان است.
بخشی از متن کتاب گاه ناچیزی مرگ:
«این بنای خشت و گِلی خانهٔ من است. با گنبدِ کوتاهش، چیزی چون دُمَل، برآمده از سینهٔ بیابان. دورافتاده و تنگ. وقتی به قِیلوله دراز میکشم باید خودم را کج کنم از بس این خانه تنگ است و وقتی میایستم دودِ آتش که زیر گُنبد کوتاهش جمع میشود خفهام میکند. چه خانهای است این؟! و وقتی بیرون میروم آسمان در چشمِ من گویی هزار قطعهٔ در حالِ سقوط است که عمود بر زمین میافتد. چه جهانی است این؟!
قلّهٔ کوه، عظمتی دارد که هرچه در دامنه است تحقیر میکند و نمیگذارد چیزی جز او به چشم آید. قلّه، اولین و آخرین چیزی است که اینجا میبینی. همهچیز ساکن است و بیحرکت، حقیر است و بیتأثیر. بنای خشت و گِلی ... خانهٔ من ... بیخِ دیوارهایش را باد مُضرّس کرده و درزی گشوده که در زمستان از آن باد میآید و در فصلهای پُرباران، آب و در شبهای بهاری، حشرات. بَسا که درب را باز گذاشتهام و ابری گمکرده راه، به خانه وارد شده و بَسا که باد به شدت وزیدن گرفته و یکی دو خِشت از خانه را بُرده است. پس از توفان، پیش آمده که تمام روز را پی آن دو خِشت گشته و نیافتهام. و بسیار اتفاق افتاده که بُزی سرگردان بر دربِ این خانه بعبع کند و یا پرندهای کوچک بر گنبد دُمَلی آن بنشیند و تمام! بیش از این، دیگر اتّفاقی برای افتادن نیست. مابقی هرچه هست پریشانی و سرگشتگی دلِ من است و صدای قلبِ بیقرارم. اوّل روزی که به این خانه آمدم احوال چنین بود. باروبنه هرچه داشتم تا پیش از ظهر جابهجا کردم. آن بالشِ زمختِ پشمین هنوز همان جاست، آن کنج. یک تشت برای وضو و شانهای در آن غوطهور. ورقپارههایم و چراغ و لیقهام و دواتی که از سرمای زمستان یخ زده است همه آنجایند، لبِ طاقچه. پشت درب، خمرهای دارم که خزانهٔ آردِ من است و کوزهٔ سفالیام چون همیشه به آن تکیه داده. روی خمره، کیسهای نمک و زنبیلکی خُرما و انجیر خشک. برای خلوتگزیدِگان، این همه وسیله، زیادی است! تشریفات است! حس میکنم اسراف کردهام.
شبها که برای تماشای درخشش انوارِ الهی برمیخیزم، این بالشِ زمختِ پشمین در سرم وسوسهٔ خواب میانگیزد و چون برای شنیدنِ نجوای اسرارِ قدسی خاموش میمانم، شکمِ گرسنه به صدا میآید و طلسمِ خاموشی را درهم میشکند؛ و چون چراغی روشن میکنم و ورقپارهها را بیرون میآورم و قلم در دوات میزنم به جای ادامه دادنِ آنچه شبِ گذشته نوشته و تمام کردهام، از غیژاغیژِ قلم، پنجرهای باز میشود مُشرِف به خانههای اندُلُس، کوچههای فاس، زاویههای تونس، خانقاههای قاهره، حجرههای مکه، دکانهای بغداد، امواجِ دمشق و دریاچههای قونیه ...
هفت روزه شدم. پدر آنچنان سرگرمِ امورِ دربار بود که مجالی نیافت برایم عقیقهای فراهم کند. به چهارده روزگی رسیدم. باز هم نشد. فقط وقتی بیستویک روزه بودم فرصت کرده بود قوچی از آغلِ قصر بستاند و به قصّاب دهد، سپس گوشتش را به خانه بیاورد و به مادرم بسپارد. مادر، گوشت را گرفت و شوربایی ساخت و مردم را دعوت کرد. خلق به خوردنِ ولیمه آمدند؛ همنشینانِ پدرم در دربار، عمویم عبداللّه و پسران کوچکش و نیز تنی چند از نیازمندانِ محلّه. اما قاضی ابنِ عرجون و خطیبِ مسجد جامع کبیر ابنِ فتح تنها از سبزیجات و میوهها خوردند و به گوشت دست نزدند. از میانِ فقرا رِندی آن دو را دست انداخته بود و میپرسید: ـ چه شده حضرات؟ چرا گوشت نمیخورید؟! هیچیک پاسخی ندادند.
مرد هم چندکی لیچار گفت و بعد رها کرد. همینکه پدرم برای آوردنِ مابقی غذا به مطبخ رفت و عمویم نیز به شستنِ دستها برخاست ابن فتح آهسته پاسخ داد: ـ این قوچ بیشک از آغلِ پادشاه است! ـ خب که چه؟! ـ آیا نمیدانی که در آغُلِ او خوک هم نگه میدارند؟! پس از آن، قاضی و خطیب برخاستند و بیآنکه سیر شده باشند سمتِ حوض رفتند تا دست بشویند. هردو پرهیزکار و نیک بودند و البته سخت بُزدل! و هرگز جرأت نداشتند به فسادی که مُرسیه را فرا گرفته بود اعتراض کنند. احوالِ شهرِ مُرسیه بدتر از بَد شده بود. ابنِ مردنیش از فاصلهٔ میانِ فروپاشی دولتِ مرابطین و ایجادِ دولتِ مُوحّدین استفاده و در این شهر اعلام استقلال کرده و خود را پادشاه خوانده بود. و این دو پرهیزکارِ بُزدل، در طولِ این سالیان، به واسطهٔ سکوت و ترس و اطاعت، مقامِ خود را حفظ کرده بودند.»
مشخصات کتاب گاه ناچیزی مرگ:
قطع رقعی
جلد گالینگور
نویسنده:ابن عربی
ناشر مولی
مترجم امیرحسین الهیاری
همراه گرامی شما میتوانید برای مشاهده ی کتاب هایی با مضمون کتاب زندگینامه بر روی لینک آبی رنگ کلیلک کنید.
فروشگاه اینترنتی بوک دوک دارای کتابهایی با موضوعات مختلف است که شما میتوانید برای خرید کتاب آنلاین با تخفیف به راحتی محصول مورد نظر خود را در سایت بوک دوک ثبت کنید و درب منزل تحویل بگیرید.
خرید کتاب گاه ناچیزی مرگ:
خرید کتاب عمومی از جمله کتاب گاه ناچیزی مرگ با قیمت مناسب و ارسال رایگان به سراسر کشور در کمترین زمان و ارسال یک الی سه روزه در فروشگاه بوک دوک انجام میشود.