کتاب داستان یونانی

فروشگاه بوک دوک ارائه دهنده انواع کتاب و نوشت افزار می باشد.لذا برای خرید کتاب افسانه های بی زمان، خرید کتاب آنلاین اسطوره های یونان و روم، کتاب یونان و روم و اطلاع از افسانه های زیبای یونانی، افسانه های عاشقانه یونانی، اساطیر یونانی، خدایان یونانی، رمان های یونان باستان، داستان های جالب یونانی، داستان کوتاه یونانی، از فروشگاه بوک دوک دیدن نمایید.

 

افسانه های یونانی کتاب

شاید برایتان سوال باشد که اساطیر یونانی چیست. دیگر تعجب نکنید. اساطیر یونان مجموعه ای از داستانها در مورد خدایان ، الهه ها ، قهرمانان یونانیان باستان است. بخشی از دین بود یونان باستان. بنابراین می توان گفت این بخشی از زندگی روزمره بود. آنها همه چیز را توضیح دادند ، از مناسک مذهبی گرفته تا آب و هوا. همه در حالی که به دنیایی که مردم در اطراف خود می دیدند معنا می بخشید. اساطیر یونان همیشه توجه افراد را به خود جلب کرده است. مخصوصاً مال خودم. متعاقباً تأثیر گسترده ای بر هنر و ادبیات تمدن غربی داشت ، که وارث بسیاری از فرهنگ یونانی بود.

داستان اساطیر یونان

در حالی که اسطوره ها کاملاً ساخته شده اند ، افسانه ها بر اساس رویدادهایی واقعاً اتفاق افتاده اند. یونانیان به خدایان و الهه هایی اعتقاد داشتند که آنها تصور می کردند کنترل در هر قسمت از زندگی مردم یونانیان باستان معتقد بودند که باید از خدایان برای کمک و حمایت دعا کنند ، زیرا اگر خدایان از کسی ناراضی باشند ، آنها را مجازات خواهند کرد. آنها مکانهای خاصی در خانه ها و معابد خود ایجاد کردند که می توانستند مجسمه خدایان را دعا کنند و برای آنها هدیه بگذارند. یونانیان تقریباً برای همه چیز خدای متفاوتی داشتند. آنها تصور می کردند که خدایان با هم ، به عنوان یک خانواده ، در بالای کوه المپوس زندگی می کنند. آنها آنها را بی نقص نمی دیدند ، اما درست مانند مردم بودند. در افسانه های یونانی ، خدایان بحث می کنند ، عاشق می شوند ، به یکدیگر حسادت می کنند و اشتباه می کنند.

داستان اسطوره های یونانی

افسانه ها و افسانه های معروف یونانی زیادی وجود دارد. تا به امروز ، داستانها و فیلمهای امروز دوباره مورد استفاده قرار می گیرند.

زنی به نام پاندورا جعبه ای را باز می کند که پر از همه چیزهای بد جهان است و آنها را بیرون می گذارد. هرکول مشهورترین قهرمان اساطیر یونان است و به خاطر دوازده تلاش خود مشهور است. او یک نیمه خدا ، پسر زئوس و آلکمنه بود.تیسوس و مینوتور (موجودی با بدن یک مرد و سر گاو) داستان شاهزاده ای را روایت می کند که برای نجات زنی که دوستش دارد ، یک هیولا را در هزارتوی در تعقیب می کند.

در داستان دیگری ، دو مخترع به نام Icarus و Daedalus سعی می کنند بالهایی بسازند تا بتوانند از زندان دور شوند. ما همچنین نباید سه خواهر سرنوشت را فراموش کنیم. در اساطیر یونان ، مویرا سه الهه سرنوشت هستند. Clotho ، Lachesis و Atropos. این سه خواهر سرنوشت انسانها و خدایان را یکسان می بافند. نه انسان و نه خدا این قدرت را ندارند که بر قضاوت و اعمال آنها تأثیر بگذارند یا آنها را زیر سال ببرند.شاید هیجان انگیزترین آن Perseus و Gorgon باشد ، که در آن مردی به نام Perseus مجبور است زنی را بکشد که می تواند افراد را فقط با نگاه کردن به سنگ تبدیل کند.

کتاب زئوس

زئوس خداوندگار بادها تندر و باران های سودبخش و نابودگر به شما می رفت . زئوس بر بخش فوقانی هوا و چکاد کوهها مسکن داشت او را در مناطقی مانند lycaeus در آرکادیای یونان apesas در آرگولیس pelion در تسالی helicon در بئوسی pangaea در ترکیه می پرستیدند.در روزگار قدیم زئوس شخصیت اخلاقی داشت که همه ی صفات ایزدی را در خود گرد آورد او قادر مطلق بود و همه ی صفات را در خود گرد آورد بعد ها رومیان او را به عنوان ژوپیتر می پرستیدند او بزرگترین خدا و خدای خدایان است و همه ی خدایان جاودانی است.هوس های زئوس غالبا بصورت عمل در می آید بسیاری از عشقبازی ها زئوس با زنان زیبا روی زمین از زمره ی همین هوس های فراوان خدای خدایان است.در این کتاب می خوانیم زندگی زئوس ده ساله در جزیره کرت یونان، خسته کننده و یکنواخت است. البته جز مواقعی که هوا طوفانی می شود و رعد و برق دنبالش می کند. تا حالا ده ها بار دچار برق زدگی شده! هربار که رعد و برق به او می خورد، صدایی در گوشش نجوا می کند: «تو برگزیده ای!» اما این حرف چه معنایی دارد؟ به هر حال دوست دارد از شر این برق گرفتگی های ناخوشایند رها شود. جدای از این همیشه آرزو داشته به سفری پرماجرا برود. روزی که سه غولچه او را می دزدند به آرزویش می رسد. غولچه هایی که سربازان نابکار پادشاه کرونوس هستند. پس از نجات یافتن از دردسرهایی مثل یک کشتی سواری وحشتناک، احتمال خورده شدن و پرنده های غول آسای بدقیافه، زئوس خود را در برابر ارتشی از غولچه ها می بیند. اولین چیزی را که دم دستش می بیند، برای دفاع از خودش برمی دارد و آن، چیزی نیست جز یک آذرخش واقعی. آن هم آذرخشی که فکر و هوش دارد و مثل یک حیوان دست آموز است. با کمک آذرخش مزاحم و یک سنگ سخنگو، زئوس جوان وارد بزرگترین ماجراجویی زندگی اش می شود.