خانه / انواع کتاب / کتاب عمومی / کتاب داستان خارجی / گزارش یک آدم‌ربایی

گزارش یک آدم‌ربایی



قیمت: ۶۶,۰۰۰ تومان


مشخصات محصول

  • 9789647196642
  • گابریل گارسیا مارکز
  • آریابان

پشت جلد این کتاب آمده است

معرفی کتاب گزارش یک آدم ربایی:

گزارش یک آدم ربایی اثر گابریل گارسیا مارکز فقط یک رمان نیست بلکه یک گزارش واقعی از ربوده شدن ده نفراز زن و مردهای کلمبیایی  است بجز یک نفر ازآنها که خبرنگار بود توسط شبکه بزرگ قاچاق  مواد مخدر در سال 1990 میپردازد.

درباره کتاب گزارش یک آدم ربایی:

داستان همانگونه که از اسمش بر می آید گزارشی است از آدم ربایی و البته نه یک نفر بلکه ده نفر! و این گزارش هم بر اساس واقعیت و مطابق درخواست یکی از گروگان ها از مارکز نوشته شده است. البته با توجه به فضای ترور حاکم بر کشور این درخواست و اجابت آن را باید به نوعی ارج نهاد. مارکز ابتدا بر اساس درخواست و صحبتها و خاطرات این گروگان , طرح اولیه داستان را می نویسد اما بعد به این نتیجه می رسد که پرداختن به یکی از موارد , فارغ از بقیه, حق مطلب را ادا نمی کند و لذا به کمک دو دستیارش شروع به جمع آوری اطلاعات و مصاحبه های متعدد با اشخاصی که به هر نوع درگیر ماجرا بودند, می کند و ما حصل این تحقیقات موشکافانه و ریختن آن در قالب داستان توسط نویسنده ای توانا; همین کتاب است که , گزارش گونه جذابی است.

در مورد اسکوبار(سلطان مواد مخدر کلمبیا در آن زمان و نماینده سابق مجلس) و کارتل های مواد مخدر آن خطه و اتفاقات سیاسی و تغییر و تحولات آن سرزمین , مقالات و اخبار جسته گریخته ای خوانده و فیلم های مستندی دیده بودم اما به واقع همه آنها یک طرف , خواندن این رمان یک طرف! آنها عموماً در بهترین حالت از جنس برگی یا شاخه ای بریده از درخت بودند و این خود درخت و خود زندگی...این گزارش از زبان یک کلمبیایی است که در آن فضا نفس کشیده و البته با لحاظ نمودن حد قابل قبولی از بی طرفی و صداقت خاصی نوشته شده است. مثلاً اگر ما در مورد اسکوبار فیلمی ,خبری, چیزی می خوانیم عموماً فقط از پلشتی های او واقف می شویم و درک درستی از چرایی به وجود آمدن و شکل گرفتن و قدرت یافتن چنین پدیده هایی در جامعه نداریم. شاید اشاره ای به محبوبیت او در میان بخشی از مردم شده باشد اما وقتی در زمینه اجتماعی و در متن قرار نگیریم قضاوت درستی نمی توانیم بکنیم. یا مثلاً دخالت امنیتی نظامی آمریکایی ها را می بیبنیم اما به پیش زمینه های آن توجه نمی کنیم. اگر همه این موارد را در مورد کارتل اسکوبار ببینیم از فعالیت های گروه های رقیب یا گروه های چریکی و دولت و پلیس و نظام جهانی غافلیم. نمی خواهم بگویم این کتاب توانسته کلاف سردرگم جامعه ای که در آن واحد , بین چندین کارتل مواد مخدر و چندین گروه مسلح چریکی بعضاً قانونی! و غیر قانونی در حال دست و پا زدن است را شفاف می کند; نه! من چنین باری را بر روی دوش رمان (حتی رمان سیاسی اجتماعی) نمی گذارم اما حداقل کاری که این کتاب می کند آن است که نشان می دهد معادله این جامعه تک مجهولی و دو مجهولی نیست و سرنخی از پارامترهای دخیل , به خواننده انتقال می دهد.

متنی از کتاب گزارش یک آدم ربایی:

تاکسی و مرسدس با فاصله‌ای کم، اتومبیل ماروخا را تعقیب می‌کردند. عملیات تعقیب را از دوشنبۀ هفتۀ پیش برای شناسایی مسیرهای همیشگی شروع کرده بودند. حدوداً پس از بیست دقیقه، جملگی به کاله ۸۲ در سمت راست، تقریباً دویست متر قبل از مجتمع آجری، که ماروخا با همسر و یکی از پسرهایش آن‌جا می‌زیست، پیچیدند. اتومبیل می‌خواست از سربالایی عبور کند که تاکسی زردرنگ از اتومبیل ماروخا سبقت گرفت و آن را به سوی پیاده‌رو سمت چپ کشاند، طوری‌ که راننده مجبور شد به‌شدت ترمز کند تا با تاکسی تصادف نکند. مرسدس بلافاصله پشت اتومبیل توقف کرد و از عقب راه را بر آن بست.
سه مرد از تاکسی پیاده شدند و به‌سرعت به سمت اتومبیل ماروخا رفتند. مرد قد بلندِ خوش‌لباس سلاح خاصی با خود حمل می‌کرد که به نظر ماروخا مثل تفنگ شکاری بود که قنداقش را بریده باشند و لوله‌ای دراز و قطور مثل دوربین نجومی داشت. درواقع آن سلاح یک مینی‌یوزی نُه میلی‌متری با صدا خفه‌کن بود که می‌شد با آن تک‌تیر یا سی‌تیر در هر دو ثانیه شلیک کرد. آن دو مهاجم دیگر هم مسلح به مسلسل و هفت‌تیر بودند. ماروخا و بئاتریس ندیدند که از مرسدسی که پشت سرشان توقف کرده بود سه مرد دیگر هم پیاده شدند.
آنان چنان هماهنگ و سریع عمل کردند که در خاطرۀ ماروخا و بئاتریس از این تهاجم که کمتر از دو دقیقه به طول انجامید، چیزی جز تصاویر پراکنده بر جای نماند. پنج مرد اتومبیل را احاطه کردند و سه سرنشین آن را به‌طور حرفه‌ای غافلگیر و میخکوب کردند. نفر ششم با مسلسلِ آماده مراقب جاده بود. ماروخا متوجه منظور آنها شد.
ماروخا با فریاد به راننده‌اش گفت: «آنخل حرکت کنید، از پیاده‌رو حرکت کنید، فرقی نمی‌کند، ولی حرکت کنید.»
آنخل کاملاً گیج شده بود. گرچه به هر صورت راهی هم از میان تاکسی جلو و مرسدس پشت سرش برای گریز نبود. ماروخا از وحشت این‌که مبادا مردان مسلح تیراندازی کنند به کیف‌دستی خود مثل جلیقۀ نجات چسبید و پشت صندلی راننده خود را پنهان کرد و فریاد زد: بئاتریس خودت را روی زمین بینداز.»
بئاتریس آهسته گفت: «بی‌فایده است، روی زمین ما را می‌کشند.»
او از ترس می‌لرزید، ولی بر خودش مسلط بود. از آن‌جا که معتقد بود که موضوع هجوم فقط دستبردی بیش نیست، با حوصله دو انگشتری خود را از دست راستش درآورد و از پنجرۀ اتومبیل به بیرون پرتاب کرد و با خود گفت: «بگذار خودشان را با آنها خفه کنند». ولی دیگر فرصتی برای او باقی نماند تا آن دو انگشتری دیگر را از دست چپش درآورد. ماروخا مچاله‌شده در صندلی عقب حتی به فکرش هم خطور نکرد که انگشتری الماس و زمردی حمل می‌کند که با گوشواره‌اش متناسب بود.
دو مرد درِ سمتِ ماروخا و دو مرد دیگر درِ طرفِ بئاتریس را باز کردند. نفر پنجم از پشت شیشه گلوله‌ای به سر راننده شلیک کرد، شلیکی که به خاطر مجهز بودن اسلحه به صداخفه‌کن مثل یک آه به گوش رسید. سپس درِ سمتِ راننده را باز کرد و با یک حرکت او را بیرون کشید و وقتی راننده بر کف خیابان قرار گرفت سه گلولۀ دیگر هم به او شلیک کرد. چه سرنوشت عجیبی: آنخل ماریا روآ سه روز پیش رانندۀ ماروخا شده بود و در شغل جدید خود با کت و شلوار تیره، پیراهن یقۀ آهاری و کراوات سیاه همانند یک رانندۀ وزارت‌خانه به‌نظر می‌رسید. رانندۀ قبلی هفتۀ گذشته به میل خود از کار کناره‌گیری کرده بود، او ده سال تمام رانندۀ فوسینه بود.

مشخصات کتاب گزارش یک آدم ربایی:

نویسنده:گابریل گارسیا مارکز

انتشارات:آریابان

موضوع:داستانهای آمریکایی

قطع:رقعی

نوع جلد:شومیز

تعداد صفحه:496

قیمت و خرید کتاب گزارش یک آدم ربایی:

خرید آنلاین کتاب گزارش یک آدم ربایی با قیمت مناسب و ارسال رایگان به سراسر کشور در کمترین زمان و ارسال یک روزه در فروشگاه بوک دوک انجام می شود.