چراغها را من خاموش میکنم
مشخصات محصول
- 9789643056568
- زویا پیرزاد
- نشر مرکز
پشت جلد این کتاب آمده است
معرفی کتاب چراغها را من خاموش میکنم:
کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم نوشته ی زویا پیرزاد ، داستان زنی ارمنی به نام کلاریس است که در دهه ی چهل به همراه خانواده اش در شهر آبادان زندگی میکند.
درباره کتاب چراغها را من خاموش میکنم:
ماجرای اثر در بطن یک خانوادهی ارمنیِ ساکن آبادان جریان داشته و از روابط خانوادههای ارمنی در همسایگی کلاریس در منطقهی بواردهی آبادان سخن میگوید. بوارده مکان اصلی داستان است. جایی که ماجراهای آرام و داستانهای کلاریس در آنجا سپری میشود. بنا به نقل از نویسندهی این کتاب، بوارده منطقهای است که زمینهایش از داراییهای یک مرد عرب بوده که فرزندی بسیار زیبا به نام ورده داشته و این زمینها را بوارده به معنای زمینها و دارایی پدر ورده نام نهادهاند. داستان این کتاب مربوط به دههی ۱۳۴۰ بوده و روایت روزمرگیهای یک زن ارمنی، روابط خانوادگی او با همسایگان ارامنه و مشکلات فرزندان دوقلویش را به تصویر میکشد.
کلاریس با تعداد زیادی از خانوادههای ارمنی در خانههای سازمانی ساکن بوده که در ارتباط نزدیک با یکدیگرند. روند اصلی داستان، خستگیها و دلزدگیهای کلاریس از روزمرگیهای زندگی بوده و شباهت بسیار زیادی به زندگی روزمرهی بسیاری از ما دارد. در این میان، گریزی به دلبستگیهای عاطفی و وابستگیهای روحی کلاریس به مرد همسایه زده و تصورات زنانهی او را در مورد این مرد به تصویر میکشد. کلاریس بر این باور است که زندگی او با مرد همسایه، رنگ و بوی دیگری داشته و از روزمرگی و یکنواختیهای هرروزهاش فاصله خواهد گرفت.
داستان کتاب چراغها را من خاموش میکنم، داستانی آرام، به دور از حادثهجویی، اتفاقات پرتلاطم و حوادث گوناگون بوده و یک روند داستانگونه و آرام را دنبال میکند. با توجه به نقدها و بررسیهای انجام گرفته از این رمان ایرانی، میتوان گفت سبک نوشتن در این کتاب سبک زنانهنویسی بوده است. سبکی که از دیدگاه یک زن، احساسات و محدودیتهای او به داستان و روند آن پرداخته شده است. زنانهنویسی یکی از سبکهای پرطرفدار در ادبیات سراسر جهان است. سبکی که حتی در کتابهای پر آوازهی بسیاری از نویسندگان مرد هم به رشتهی تحریر درآمده است.
برشی از کتاب چراغها را من خاموش میکنم:
به گلدان روی هره نگاه کردم. کاش به آقا مرتضی گفته بودم خاک گلدان را عوض کند. نگاهم به گلها صورت خانم سیمونیان یادم آمد :«آره حتماً جوانی خوشگل بوده. گونههای برجسته. چشمهای درشت و سیاه … » دماغ کوچک و ظریف را توی دلم گفتم. در عکس عروسی پدر و مادرم، توی قاب نقرهی روی پیانو دماغ مادر هیچ دراز نبود.مادر تکهای گاتای شور گذاشت توی دهان و گفت «به به.» دست زدم زیر چانه و نگاهش کردم. همراه کتابهایی که آقای داوتیان از تهران میفرستاده هميشه چندتایی گاتای شور بود. یاد روزی افتادم که آرتوش پرسید «از کجا میداند توگاتای شور دوست داری؟» تا فکر کنم چه بگویم مادر گفت: «برای کلاریس نمیفرستد برای من میفرستد. عید که تهران بودیم با کلاریس رفتم کتابفروشی. لطف کرد قهوه آورد باگاتا. گفتم من که وقت سر خاراندن ندارم چه برسد به کتاب خواندن ولی در عوض عاشق گاتای شورم. از آن به بعد هروقت برای کلاریس کتاب میفرستد برای من هم گاتا میفرستد.» اینها را گفت و با صدای بلند خندید. آرتوش با تعجب به مادر نگاه کرد و من سر زیر انداختم. نمیدانم از خندهی بلند مادر معذب شدم یا ازاین که زبانم نچرخید بگویم آقای داوتیان هميشه به قهوه مهمانم میکند و مدتهاست میداند گاتای شور دوست دارم.
* ناگهان آمدند و ناگهان رفتند. مثل باران آبادان که تا می آمدی فکر کنی می بارد، دیگر نمی بارید. نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که می پرسند، دیدت را نمی خواهند. می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی خاصیت ست. آرتوش از دم در اتاق برگشت، آمد ایستاد رو به رویم و زل زد توی صورتم. «فاجعه هر روز اتفاق می افتد. نه فقط پنجاه سال پیش که همین حالا. نه خیلی دور که همین جا، ور دل آبادان سبز و امن و شیک و مدرن.» ساعتش را بست. گفت «در ضمن حق با توست. طفلک خاتون. طفلک تمام ی آدم ها.» و از اتاق بیرون رفت.
مشخصات کتاب چراغها را من خاموش میکنم:
نویسنده:زویا پیرزاد
انتشارات:مرکز
موضوع:داستانهای فارسی
قطع:رقعی
نوع جلد:شومیز
تعداد صفحه:296
قیمت و خرید کتاب چراغها را من خاموش میکنم:
خرید آنلاین کتاب چراغها را من خاموش میکنم با قیمت مناسب و ارسال رایگان به سراسر کشور در کمترین زمان و ارسال یک روزه در فروشگاه بوک دوک انجام می شود.